بسمه تعالی
قصه نورو تاریکی، قصه حقیقت و دروغ ازدیرباز دستمایه ای برای داستان ها نمایش ها و فیلم ها بوده و هست و فرهادی محور چند فیام خود را بر همین اساس گذاشته و دیدگاه خود را در ابن زمینه با زبان فیلم بیان میکند که در باره الی یکی از آن هاست.
در باره الی فیلمی چند لایه ای است که از دیدگاه های مختلف برداشت های متفاوتی می توان داشت. فیلم از یک تونل تاریک شروع می شود که انسان را به یاد دوران غار نشینی انسان اولیه می اندازد. سرو صدا و جیغ و داد ها نیزاین ذهنیت را تقویت می کند. وقتی مسافران به مقصد میرسند به خانه ای میرسند که در کنار آب است یعنی همان جایی که اولین تمدن بشری شکل گرفته است.در یک حرکت جمعی همه دست به دست هم داده و ان جا را امده سکونت می کنند ولی شیشه در ورودی همچنان شکسته باقی میماند. در همان جاست ما اولین نشانه های تمدن بشری که مشورت و همفکری است را در قالب یک همه پرسی می بینیم .رای گیری برای انتخاب محل سکونت. نتیجه ماندن است برای آزمونی سخت. همان دغدغه اصغر فرهادی در فیلم هایش.حقیقت و دروغ.
همراه مسافران دختری است به نام الی (ترانه علیددوستی ) که قصه را او قوام می بخشد و هم اوست که محک راستی آزمایی قرار می گیرد. دختری که نامزد دارد اما برای آشنا شدن با فرد دیگری به توصیه سپیده (گلشیفته) با آنان در این سفر همراه می شود اما با پایانی تلخ از انان جدا می شود چرا که او به این موضوع راضی می شود که “پایان تلخ بهتر است از یک تلخی بی پایان”؛
الی( ترانه علیدوستی): خب یعنی چی؟
احمد (شهاب حسینی) در حال رانندگی: یعنی یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است ؛
الی( ترانه علیدوستی): به ابن جمله فکر میکند سپس با تامل می گوید : آره واقعا.
و در آخرین صحنه ای که ما الی را می بینیم اودر کنار دریاست ونخ بادبادک را دردست داشته و نگاهش به بادبادک در آسمان است می گوید: بیا اینو بگیر باید برم دیگه …
واین پایان سرآغازی می شود تا شخصیت های فیلم کم کم درونمایه خود را بروز داده و قصه را جلو ببرند. در ادامه ی فیلم متوجه میشویم که تنها سپیده از وضعیت تاهل الی خبر دار بوده اما با باز شدن پای نامزد الی به ماجرا سعی می کنند تا موضوع را به گونه ای جلوه دهند تا کسی مقصر جلوه نکند.
و نکته تلخ فیلم اینجاست که بازیگران خردسال فیلم هم وقتی احمد قبل از آمدن علیرضا از بچه ها می خواهد که دروغ بگویند آنها با آسودگی خیال می گویند”ما که چیزی ندیدیم.” و در دنیای تلخ فیلم این کودکان معصوم هم به بازیگرانی تبدیل می شوند که باید در گناه بزرگترهایشان شریک باشند.
و در سکانسی که دوباره مشورت می کنند تا به نامزد الی چی بگویند اینگونه می بینیم:
مانی حقیقی : اصل ماجرا را بهش بگیم که زنش رو آوردیم اینجا با کسی آشناش کنیم که ازدواج کنه ؟
احمد مهران فر: ما ازکجا می دونستیم نامزد داره؟
مریلا زارعی: راست میگه ما نمی دونستیم. الان هم توی این وضعیتی که هستیم هیچی بهتر از این نیست که واقعیت رو بگیم.
سپیده : اینجوری فقط آبروی الی رو می بریم …
و وقتی که سپیده در جمع خانواده اقرار می کند که من تمام ماجرا را می دانستم و بذارین همه کاسه کوزه ها سر من شکسته بشه …پیمان معادی می گوید: اگر تو بگی می دونستی یعنی همه ما می دونستیم. و سپیده نگران این است که نامزد الی و خانواده اش در باره الی چه فکر خواهند کرد..
از این رو سپیده سعی میکند تا با دروغ هم که شده آبروی الی را حفظ کند لذا وقتی نامزد الی از او صراحتا می پرسد که الی شرایطش را به تو گفت یا نگفت؟ سپیده نگاهش را برمی گرداند با نگاه به بیرون می گوید: نه نگفت.!
و سپس تنهایی سپیده را می بینیم و گریه هایش ودر آن سو خودرو مسافران را که پشت به آب در ماسه ها فرو رفته و یارای حرکت ندارد و حرکت جمعی هم نمی تواند آن را از منجلابی که در آن گیر کرده اند رهایی بخشد. منجلابی که بواسطه دروغ شکل گرفته است.
علی نوری